امانت خدا

وقتی که خداوند مرا لایق مادر شدن کرد این موضوع تمام وجودم را فراگرفت که " بچه امانت  خداست".

چه وظیفه ی سنگین و افتخار آمیزی!

حالا من قبل از هر کاری به امانت خدا فکر می کنم. اینکه راحت باشد , سیر باشد, مریض نشود, به اندازه کافی محبت ببیند, خوب پرورش پیداکند حتی اگر خودم سیر نباشم ,راحت نباشم , نخوابیده باشم ,مریض باشم و....

از اینکه می توانم بخشی از وجودم را باشیردادن فدایش کنم بر خودم می بالم. دیگر انتظار ندارم وقتی بزرگ شد این کارها را جبران کند(چون این کار ها را برای خدا انجام می دهم و او خودش جبران خواهد کرد). دیگر اگر مرا در خانه سالمندان هم گذاشت حسرت نمی خورم. حتی اگر خدای ناخواسته یک روز خداوند امانتش را از من پس گرفت با او قهر نخواهم کرد. دیگر وقتی به شدت خسته یا عصبانی ام می کند به راحتی برسرش فریاد نخواهم کشید. ساعت ها با او بازی می کنم تا فقط یک لبخند کوچکش را (و در واقع لبخند خدایم را) ببینم. از اینکه سالم هستم و می توانم نوکر بنده ی ناتوانی از بندگان خدا باشم هزار بار خدا را شکر می کنم.

من این بنده ی خدا را روی زمین رها نمی کنم که او گریه کند و من به کارهای روزانه ام برسم.  من در حساس ترین روز های زندگیش(سال اول) او را به مهد کودک و دیگران نمی سپارم تا از کار و تحصیلم عقب نمانم( حتی اگر با مرخصی بدون حقوق ,این روز ها را با فشار مالی زیادی تحمل کنم). من به خاطر تنبلی یا خستگی یا وقت نداشتن به جای یک سوپ مقوی ,سرلاک های صهیونیستی را به حلقش نخواهم ریخت و....

والبته برای اینکه بتوانم خدمت گذار خوبی برای پروردگارم باشم خوب غذا می خورم , ورزش می کنم, تحصیلاتم را بالا می برم, خوب عبادت می کنم و اخلاقم را درست می کنم و این امانت را طوری پرورش میدهم که همیشه به من وابسته نباشدو بتواند روی پای خودش بایستد.

ان شاءالله...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:مادری,امانت الهی,,ساعت 19:1 توسط مامان فاطمه زینب| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com